اعتیاد به اینستاگرام یا گریزی از خود؟ نگاهی روان‌پویشی به پرهیز از رنج درونی

اعتیاد به اینستاگرام از منظر روان‌پویشی

در دنیای پرهیاهوی امروز، اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی پدیده‌ای فراگیر شده که اغلب با واژه‌هایی مانند «وابستگی رفتاری» یا «اعتیاد دیجیتال» توصیف می‌شود. اما از منظر روان‌پویشی، این پدیده فراتر از یک اختلال سطحی است؛ بلکه می‌توان آن را تلاشی ناهشیار برای فرار از تجربه‌های دردناک، هیجانات پردازش‌نشده، و اضطراب‌های بنیادین درونی دانست.

بسیاری از افراد، بی‌آن‌که خودآگاه باشند، از اینستاگرام نه برای ارتباط واقعی، بلکه به‌منظور اجتناب از خلأ درونی، تنهایی، احساس ناکافی‌بودن یا شرمِ ریشه‌دار استفاده می‌کنند. این استفاده وسواسی، در بسیاری موارد، کارکردی دفاعی دارد که به فرد کمک می‌کند از مواجهه با خویشتنِ واقعی بگریزد.

خلق خودِ آرمانی در بستر مجازی

اینستاگرام به‌عنوان بستری برای ارائه‌ی نسخه‌ای آرمانی و زیباشناختی از خود، زمینه‌ساز پیدایش «خودِ کاذب» – به تعبیر وینیکات – می‌شود. در این فضا، افراد به جای تجربه‌ی اصالت، به بازنمایی تصویری ویرایش‌شده، جذاب و قابل‌تحسین از خود می‌پردازند. این تصویر مجازی، اغلب پاسخی ناهشیار به تجربه‌هایی از شرم، بی‌ارزشی یا نادیده‌گرفته‌شدن در گذشته است.

در این فرآیند، فرافکنی و همانندسازی فرافکنانه نقشی اساسی ایفا می‌کنند. فرد بخش‌هایی از خود را که غیرقابل‌تحمل می‌داند، به بیرون منتقل می‌کند و با واکنش‌های دیگران در فضای مجازی، تأیید یا انکار ناهشیار خود را تجربه می‌کند. این تعاملات مجازی، به‌ظاهر با دیگران است، اما در عمق خود، بازتابی از رابطه‌ی فرد با ابعاد ناپذیرفته‌ی روان اوست.

خودِ تحریف‌شده و بحران هویت

اکسپلور: پناهگاه ناهشیار ذهن ناآرام

بخش «اکسپلور» اینستاگرام، با محتوای نامحدود و الگوریتم‌هایی که مبتنی بر علایق پنهان کاربر عمل می‌کنند، به قلمرو پنهانی برای گریز ناهشیار تبدیل شده است. کاربر در آن غرق می‌شود، بدون هدف مشخص، در چرخه‌ای بی‌انتها از اسکرول‌کردن. این تجربه، اغلب نشانه‌ای از اجتناب از تصمیم‌گیری، مواجهه با اضطراب، یا فرار از سکوت روانی است.

در روان‌تحلیل، این وضعیت را می‌توان معادل با «گسست از خود» دانست؛ جایی که زمان از دست می‌رود، خودآگاهی تضعیف می‌شود و ذهن به حالتی شبه‌خلسه‌ای فرو می‌رود. این نوع مصرفِ محتوا، ممکن است جایگزین تعاملات واقعی شود؛ تعاملاتی که برای فرد آکنده از ابهام، تهدید، یا فاقد امنیت روانی‌اند.

خودِ تحریف‌شده و بحران هویت

تکرار تجربه‌ی خود مجازی، به تدریج فاصله‌ای عمیق میان فرد و «خودِ اصیل» او ایجاد می‌کند. این فاصله، زمینه‌ساز تجربه‌هایی همچون پوچی، بی‌معنایی و خستگی وجودی می‌شود. فرد دیگر نمی‌داند که کیست؛ تنها می‌داند که باید چگونه «به‌نظر برسد». این تلاش برای حفظ تصویر ایده‌آل، اغلب هزینه‌های روانی سنگینی دارد.

چنین حالتی، در سطح ناهشیار، نشانگر گریز مزمن از درون‌نگری، سکوت، و تأمل در تجربه‌های زیسته است. خودِ مجازی، نقابی می‌شود بر چهره‌ی دردی پنهان؛ و هر بار که فرد به سراغ شبکه‌های اجتماعی می‌رود، این نقاب را محکم‌تر بر چهره‌ی خود می‌زند.

پیوندهای ناهشیار و نیازهای تحقق‌نیافته

در تحلیل روان‌پویشی، وابستگی شدید به اینستاگرام را می‌توان بازتاب نیازهای تحقق‌نیافته دوران کودکی دانست. نیازهایی مانند دیده‌شدن، دوست‌داشته‌شدن بی‌قید و شرط، تأیید، و امنیت هیجانی. شبکه‌های اجتماعی، هرچند به‌شکل کاذب، به این نیازها پاسخ می‌دهند و نوعی آرامش موقتی فراهم می‌کنند.

الگوهای ناهشیار حاصل از روابط اولیه – مانند اضطراب رهاشدگی، تجربه‌ی بی‌ثباتی عاطفی یا دلبستگی ناایمن – در رابطه‌ی فرد با اینستاگرام بازتولید می‌شوند. این شبکه‌ها به‌نوعی «ابژه انتقالی» برای برخی کاربران تبدیل می‌شوند؛ چیزی که در نبود رابطه‌ی واقعی، جایگزین حضورِ دیگریِ مراقب می‌شود.

روان‌درمانی و بازگشت به خویشتن

راه رهایی از این وابستگی، نه در حذف صرف شبکه‌های اجتماعی، بلکه در مواجهه با خویشتنِ رهاشده و تجربه‌ی دردهای نادیده‌مانده نهفته است. درمان روان‌پویشی با تمرکز بر رابطه‌ی درمانی، بازنمایی دفاع‌ها، و کشف هیجانات سرکوب‌شده، به فرد کمک می‌کند تا پیوندی تازه با خودِ واقعی برقرار کند.

در این مسیر، افزایش ظرفیت درون‌نگری، توان تنظیم هیجان، و پذیرش تجربه‌های دردناک، از عناصر کلیدی روند درمان هستند. هدف نهایی، نه صرفاً کاهش زمان استفاده از اینستاگرام، بلکه بازیابی توانایی حضور در لحظه، تجربه‌ی اصالت و بازسازی ارتباط با خویشتن است.

نتیجه‌گیری

اعتیاد به اینستاگرام، در لایه‌های عمیق‌تر خود، تلاشی ناهشیار برای گریز از اضطراب‌های هستی‌شناختی، هیجانات مهارناشده و احساس تهی‌بودن است. نگاه روان‌پویشی به این پدیده، ما را از قضاوت‌های سطحی رها می‌سازد و امکان فهمی عمیق‌تر از سازوکارهای درونی فرد فراهم می‌کند.

درک این رفتار به‌عنوان بازتابی از رنج‌های پنهان، نه تنها در مسیر درمان، بلکه در بازاندیشی در معنای زندگی دیجیتال نیز اهمیت دارد.

مطالب را به اشتراک بگذارید
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها