شخصیت از دیدگاه ملانی کلاین

شخصیت از دیدگاه ملانی کلاین

چکیده

ملانی کلاین (Melanie Klein)، یکی از نظریه‌پردازان برجسته مکتب روان‌تحلیل‌گری، با تمرکز بر روانکاوی کودکان، دیدگاه‌های منحصربه‌فردی درباره رشد شخصیت ارائه کرد.

نظریه او بر اهمیت روابط ابژه‌ای (Object Relations) در شکل‌گیری شخصیت تأکید دارد و معتقد است که تجارب اولیه کودکی، به‌ویژه در تعامل با مادر، نقش اساسی در ساختار روانی فرد ایفا می‌کنند. این مقاله به بررسی نظریه کلاین در مورد شخصیت، مراحل رشدی که او معرفی کرده، و نقش مکانیزم‌های دفاعی در این فرآیند می‌پردازد.

کلیدواژه‌ها:

ملانی کلاین، روابط ابژه‌ای، اضطراب، وضعیت پارانوئید-اسکیزوئید، وضعیت افسرده‌وار، مکانیسم‌های دفاعی

مقدمه

ملانی کلاین، یکی از برجسته‌ترین روانکاوان پس از فروید، نظریه روابط ابژه‌ای را مطرح کرد که تأثیر عمیقی بر درک ما از رشد شخصیت دارد. او معتقد بود که نوزاد از ابتدای تولد، درگیر فرآیندهای روانی پیچیده‌ای است که در شکل‌گیری شخصیت و روابط اجتماعی آینده‌اش نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. برخلاف فروید که بر مراحل روانی-جنسی تأکید داشت، کلاین بر تجارب اولیه کودک، به‌ویژه در ارتباط با مادر، تمرکز کرد.

روابط ابژه‌ای و شکل‌گیری شخصیت

کلاین بر این باور بود که شخصیت فرد در بستر روابط اولیه با دیگران (ابژه‌ها) شکل می‌گیرد. منظور از “ابژه”، افراد یا چیزهایی است که کودک به آن‌ها دلبسته می‌شود، مانند مادر یا پستان مادر. او اعتقاد داشت که نوزاد از همان ابتدا، تجربیات خود را به دو دسته‌ی “خوب” و “بد” تقسیم می‌کند که این فرآیند در رشد شخصیت نقش کلیدی دارد.

مراحل رشدی در نظریه ملانی کلاین

کلاین دو وضعیت اساسی را در رشد روانی کودک معرفی کرد:

وضعیت پارانوئید-اسکیزوئید (Paranoid-Schizoid Position) (۰ تا ۴ ماهگی)

در این مرحله، کودک دنیا را به دو بخش کاملاً متضاد “خوب” و “بد” تقسیم می‌کند. به‌عنوان‌مثال:

پستان خوب:

هنگامی که مادر به نیازهای کودک پاسخ می‌دهد و او را تغذیه می‌کند.

پستان بد:

زمانی که کودک گرسنه است و پستان در دسترس نیست.

این دوگانه‌سازی، که نوعی تفکر اولیه در نوزاد است، به کودک کمک می‌کند تا تجربیات خود را سازماندهی کند، اما درعین‌حال می‌تواند منجر به اضطراب و ترس‌های پارانوئید شود. در این مرحله، کودک از مکانیسم‌های دفاعی اولیه مانند دوپاره‌سازی (Splitting)، فرافکنی (Projection) و درون‌فکنی (Introjection) برای مدیریت احساسات استفاده می‌کند.

وضعیت افسرده‌وار (Depressive Position) (۴ تا ۱۲ ماهگی و پس از آن)

با رشد شناختی کودک، او متوجه می‌شود که “پستان خوب” و “پستان بد” در واقع متعلق به یک فرد (مادر) هستند. این درک، احساس گناه و اضطراب افسرده‌وار را ایجاد می‌کند، زیرا کودک متوجه می‌شود که خشم و پرخاشگری‌اش ممکن است به همان کسی که دوستش دارد آسیب برساند. این مرحله، نقطه عطفی در رشد شخصیت است، زیرا کودک شروع به ادغام تجارب متضاد و پذیرش پیچیدگی‌های روابط می‌کند.

مکانیسم‌های دفاعی در نظریه ملانی کلاین

کلاین بر نقش مکانیسم‌های دفاعی در رشد شخصیت تأکید داشت. برخی از مهم‌ترین این مکانیسم‌ها عبارت‌اند از:

دوپاره‌سازی (Splitting):

تقسیم دنیا به “کاملاً خوب” و “کاملاً بد”. این مکانیسم در مراحل اولیه رشد کودک بسیار فعال است.

فرافکنی (Projection):

نسبت دادن افکار و احساسات ناخوشایند به دیگران.

درون‌فکنی (Introjection):

درونی‌سازی ویژگی‌های ابژه‌های مهم.

همانندسازی فرافکنانه (Projective Identification):

فرآیندی که طی آن، کودک احساسات خود را به دیگری منتقل کرده و سپس آن‌ها را از طریق دیگری تجربه می‌کند.

تأثیر نظریه کلاین بر درک شخصیت

روان‌درمانی:

نظریه کلاین تأثیر عمیقی بر درمان اختلالات شخصیت، به‌ویژه اختلالات مرزی (Borderline Personality Disorder)، گذاشته است.

روانکاوی کودکان:

کلاین پیشگام در تحلیل بازی کودکان به‌عنوان روشی برای کشف دنیای درونی آن‌ها بود.

نظریه روابط ابژه‌ای:

این نظریه بنیان بسیاری از دیدگاه‌های معاصر در روان‌شناسی تحلیلی و درمانی است.

وضعیت پارانوئید-اسکیزوئید و افسرده‌وار در بزرگسالی

نظریه ملانی کلاین درباره وضعیت‌های پارانوئید-اسکیزوئید و افسرده‌وار عمدتاً در مورد رشد روانی کودک مطرح شده است، اما این دو وضعیت در بزرگسالی نیز قابل مشاهده‌اند. افراد در طول زندگی خود ممکن است بین این دو وضعیت حرکت کنند، به‌ویژه در مواجهه با استرس، روابط بین‌فردی، و مشکلات روان‌شناختی. در ادامه، تأثیر این دو وضعیت در بزرگسالی بررسی می‌شود.

۱. وضعیت پارانوئید-اسکیزوئید در بزرگسالی (Paranoid-Schizoid Position in Adulthood)

در این وضعیت، فرد تمایل دارد که دنیا و دیگران را به‌طور افراطی به دو گروه “کاملاً خوب” و “کاملاً بد” تقسیم کند. این نگرش دوگانه‌نگرانه اغلب در شرایط استرس‌زا یا هنگام تجربه اضطراب شدید دیده می‌شود.

ویژگی‌های وضعیت پارانوئید-اسکیزوئید در بزرگسالان:

دوپاره‌سازی (Splitting):

افراد ممکن است روابط خود را به دو حالت ایده‌آل‌سازی (Idealization) یا بی‌ارزش‌سازی (Devaluation) تقسیم کنند.

مثلاً فردی که همسرش را در ابتدا “کامل و بی‌نقص” می‌بیند، اما پس از یک اختلاف کوچک، او را “کاملاً بد و غیرقابل‌اعتماد” می‌پندارد.

تفکر سیاه و سفید: ناتوانی در درک پیچیدگی‌های شخصیت دیگران و پذیرش اینکه یک فرد می‌تواند هم صفات خوب و هم صفات بد داشته باشد.

احساس تهدید و پارانویا: تصور اینکه دیگران قصد آسیب رساندن دارند، حتی اگر شواهدی برای آن وجود نداشته باشد.

واکنش‌های افراطی در روابط: افراد ممکن است به‌شدت حساس باشند و واکنش‌های هیجانی شدید نسبت به طرد شدن یا انتقاد داشته باشند.

مکانیسم‌های دفاعی ناپخته: استفاده زیاد از فرافکنی (Projection)، که طی آن فرد ویژگی‌های ناخوشایند خود را به دیگران نسبت می‌دهد.

اختلالات شخصیت مرتبط: این وضعیت بیشتر در افرادی با اختلال شخصیت مرزی (BPD)، اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) و اختلالات روان‌پریشی دیده می‌شود.
نمونه‌های دنیای واقعی:

در سیاست و اجتماع: برخی افراد یا گروه‌ها ممکن است یک جناح یا ایدئولوژی را “کاملاً خوب” و جناح مقابل را “کاملاً بد” بدانند.

در روابط کاری: کارمندی که ابتدا رئیس خود را “بهترین مدیر” می‌داند، اما پس از یک انتقاد کوچک، او را “ظالم و نالایق” توصیف می‌کند.

۲. وضعیت افسرده‌وار در بزرگسالی (Depressive Position in Adulthood)

این وضعیت نشان‌دهنده رشد روانی بیشتر و درک پیچیدگی‌های روابط است. در این مرحله، فرد می‌پذیرد که همه افراد (از جمله خودش) ترکیبی از ویژگی‌های خوب و بد هستند. این پذیرش می‌تواند همراه با احساس گناه و مسئولیت‌پذیری باشد.

ویژگی‌های وضعیت افسرده‌وار در بزرگسالان:

پذیرش پیچیدگی شخصیت‌ها: فرد می‌تواند بپذیرد که دیگران ترکیبی از ویژگی‌های مثبت و منفی هستند.

احساس گناه و همدلی: فرد ممکن است نسبت به آسیب‌هایی که به دیگران وارد کرده است، احساس پشیمانی کند و تلاش کند آن را جبران کند.

افزایش ظرفیت برای صمیمیت و روابط پایدار: توانایی درک دیدگاه‌های مختلف و حفظ روابط عمیق بدون دوپاره‌سازی.

استفاده از مکانیسم‌های دفاعی بالغانه: مانند والایش (Sublimation) و همانندسازی (Identification).

مسئولیت‌پذیری: پذیرش نقش خود در مشکلات و تلاش برای حل آن‌ها به‌جای سرزنش دیگران.

نمونه‌های دنیای واقعی:

در روابط شخصی: فردی که می‌تواند بپذیرد که شریک زندگی‌اش گاهی اشتباه می‌کند، اما همچنان او را دوست دارد و به رابطه متعهد می‌ماند.

در محیط کاری: مدیری که می‌داند کارکنانش ممکن است دچار خطا شوند، اما به‌جای اخراج فوری، از روش‌های آموزشی برای بهبود عملکردشان استفاده می‌کند.

در اجتماع: فردی که به‌جای تعصب و قطبی‌نگری، دیدگاه‌های مختلف را بررسی کرده و به دنبال درک متقابل است.

۳. گذار بین دو وضعیت در بزرگسالی

هیچ فردی به‌طور کامل در یکی از این دو وضعیت قرار ندارد. در مواقع استرس، افراد ممکن است به وضعیت پارانوئید-اسکیزوئید برگردند و در مواقع آرامش و رشد روانی، بیشتر در وضعیت افسرده‌وار باشند.

عوامل مؤثر بر این گذار:

تجربیات زندگی: افرادی که در کودکی مورد بی‌توجهی یا سوءاستفاده قرار گرفته‌اند، ممکن است بیشتر در وضعیت پارانوئید-اسکیزوئید بمانند.

روان‌درمانی: یکی از اهداف درمان‌های روانکاوانه، کمک به افراد برای حرکت از وضعیت پارانوئید-اسکیزوئید به وضعیت افسرده‌وار است.

رشد شخصی و خودآگاهی: تمرین تفکر انتقادی، خوداندیشی، و پذیرش احساسات می‌تواند به بهبود این فرآیند کمک کند.

نتیجه‌گیری

وضعیت‌های پارانوئید-اسکیزوئید و افسرده‌وار که ملانی کلاین در نظریه روابط ابژه‌ای توصیف کرد، تنها به دوران کودکی محدود نمی‌شوند. در بزرگسالی، این دو وضعیت همچنان در نحوه تفکر، روابط بین‌فردی و واکنش‌های هیجانی ما نقش دارند. افراد سالم معمولاً قادر به حرکت به سمت وضعیت افسرده‌وار هستند، در حالی که برخی افراد (به‌ویژه با اختلالات شخصیتی یا در شرایط استرس شدید) در وضعیت پارانوئید-اسکیزوئید باقی می‌مانند. شناخت این دو وضعیت می‌تواند به بهبود روابط، افزایش خودآگاهی و کاهش تعارضات بین‌فردی کمک کند.

منابع

Klein, M. (1946). Notes on Some Schizoid Mechanisms.

Segal, H. (1973). Introduction to the Work of Melanie Klein.

Gabbard, G. O. (2014). Psychodynamic Psychiatry in Clinical practice

Mitchell, S. A., & Black, M. J. (1995). Freud and Beyond: A History of Modern Psychoanalytic Thought.

مطالب را به اشتراک بگذارید
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها