یافتن یک شریک عاطفی مناسب یکی از مسائل مهم در زندگی افراد است و از نظر روانشناسی، داشتن رابطهای سالم و متعادل میتواند به افزایش شادی و رضایت فردی کمک کند. این مقاله به بررسی خصوصیات و ویژگیهای یک شریک عاطفی مناسب از دیدگاه روانشناسی میپردازد و توضیح میدهد که چه عواملی باعث میشوند یک فرد شریک عاطفی بهتری باشد.
۱. احترام و پذیرش متقابل شریک عاطفی
احترام متقابل به این معناست که هر دو طرف رابطه به یکدیگر و نیازهایشان احترام بگذارند. شریک عاطفی مناسب کسی است که به شخصیت، احساسات و علایق شما احترام میگذارد و تلاش نمیکند شما را تغییر دهد یا شما را برای آنچه که هستید مورد قضاوت قرار دهد. این احترام شامل موارد زیر است:
احترام به حریم شخصی شریک عاطفی:
هر فردی به زمانی برای خود و علایق فردی نیاز دارد. شریک عاطفی مناسب به این نیاز احترام میگذارد و از شما انتظار ندارد که همیشه در کنار او باشید یا مطابق با خواستههایش عمل کنید
پذیرش تفاوتها:
هیچ دو نفری کاملاً شبیه به هم نیستند. شریک عاطفی مناسب فردی است که تفاوتهایتان را درک میکند و آنها را به عنوان بخشی از رابطه میپذیرد.
۲. ارتباط موثر و توانایی گوش دادن
ارتباط موثر از جمله ارکان اصلی یک رابطه سالم است. این به معنای توانایی هر دو نفر در بیان نیازها، احساسات و نگرانیهایشان به گونهای است که شریکشان به راحتی درک کند. برخی از عوامل مهم در ارتباط موثر عبارتند از:
گوش دادن فعال:
گوش دادن فعال به معنای توجه کامل به سخنان طرف مقابل بدون قطع کردن و با در نظر گرفتن نشانههای غیرکلامی است. شریک عاطفی مناسب به حرفهای شما گوش میدهد، سوال میپرسد و از این طریق نشان میدهد که به صحبتهایتان اهمیت میدهد.
ابراز صریح احساسات:
شریک عاطفی مناسب به جای پنهان کردن یا سرکوب احساساتش، با صداقت و به وضوح احساسات خود را بیان میکند و این امکان را به شما میدهد که به راحتی درک کنید او چه احساسی دارد.
۳. حمایت و پشتیبانی شریک عاطفی
یکی از وظایف اصلی یک شریک عاطفی مناسب، حمایت از شریکش در شرایط سخت و خوشحالیهاست. این حمایت میتواند در شکلهای مختلفی ارائه شود:
حمایت عاطفی:
در مواقعی که شما احساس ناراحتی یا استرس میکنید، شریک عاطفی مناسب میتواند به شما گوش دهد، شما را در آغوش بگیرد و با شما همراهی کند.
تشویق و انگیزه دادن:
یک شریک مناسب همواره در کنار شماست تا شما را تشویق کند و به شما انگیزه دهد که به اهداف و آرزوهایتان دست پیدا کنید. او به موفقیتهایتان افتخار میکند و در مواقعی که با شکست مواجه میشوید، از شما حمایت میکند تا دوباره تلاش کنید.
۴. صداقت و اعتماد
صداقت و اعتماد پایههای هر رابطه سالمی هستند. شریک عاطفی مناسب کسی است که:
شریک عاطفی با شما صادق باشد:
صداقت به معنای گفتن حقیقت و دوری از دروغگویی و فریب است. شریک عاطفی صادق به شما اطمینان میدهد که همیشه با شما رو راست است.
اعتماد را حفظ کند:
اعتماد در رابطه با گذشت زمان و با رفتار صادقانه و پایدار به دست میآید. یک شریک عاطفی مناسب به گونهای رفتار میکند که شما به او اعتماد دارید و میتوانید به او تکیه کنید.
۵. خودآگاهی و رشد فردی
خودآگاهی به معنای درک عمیق از احساسات، نیازها و نقاط ضعف و قوت شخصی است. شریک عاطفی که به خودآگاهی و رشد فردی اهمیت میدهد، فردی است که:
مسئولیتپذیر است:
چنین فردی میتواند به راحتی اشتباهات خود را بپذیرد و به جای مقصر دانستن دیگران، به دنبال اصلاح رفتارهایش باشد.
بهبود مستمر را دنبال میکند:
یک شریک عاطفی مناسب به رشد فردی خود اهمیت میدهد و سعی میکند تا همواره به عنوان یک انسان بهتر شود. این رفتار نه تنها به رشد فردی او کمک میکند، بلکه به رشد و بهبود رابطه نیز یاری میرساند.
۶. توافق در ارزشها و اهداف مشترک
هماهنگی در ارزشها و اهداف زندگی مشترک یکی از عوامل کلیدی در موفقیت یک رابطه است. اگر شریک عاطفی شما با ارزشها و اهداف زندگی شما همسو نباشد، ممکن است در طول زمان اختلافها و مشکلات جدی به وجود آید. مواردی که باید به آنها توجه کرد شامل:
اعتقادات و ارزشهای اصلی:
این موارد شامل باورهای مذهبی، عقاید سیاسی، ارزشهای خانوادگی و اجتماعی است. اگر شما و شریک عاطفیتان در این موارد توافق نداشته باشید، ممکن است در طولانی مدت با چالشهای جدی مواجه شوید.
اهداف بلندمدت:
داشتن اهداف مشترک و سازگار، به شما کمک میکند تا با هم به سمت آیندهای مشترک حرکت کنید. این اهداف میتواند شامل تصمیمات مربوط به کار، خانواده، محل زندگی و حتی شیوه زندگی باشد.
۷. قدرت حل مسئله و تحمل فشار
هر رابطهای با چالشها و مشکلاتی همراه است. شریک عاطفی مناسب کسی است که بتواند به جای فرار از مشکلات، به طور فعال به حل آنها بپردازد:
انعطافپذیری:
یک شریک عاطفی مناسب قادر است خود را با تغییرات و چالشها سازگار کند و از موقعیتهای بحرانی فرصتی برای رشد و یادگیری بسازد.
حل مسئله به شیوهای سازنده:
در زمان بروز مشکلات، شریک عاطفی مناسب به جای تمرکز بر مشکل، به دنبال راهحل میگردد و به شما کمک میکند تا به طور مشترک برای رسیدن به یک راهحل بهتر تلاش کنید.
۸. احساس امنیت و آرامش
داشتن احساس امنیت و آرامش از مهمترین نیازهای هر رابطه است. یک شریک عاطفی مناسب باید از شما حمایت عاطفی کند: به گونهای رفتار کند که شما احساس کنید میتوانید به او اعتماد کنید و در کنارش باشید.
آرامشبخش باشد:
وجود او برای شما باعث ایجاد آرامش باشد و بتوانید در حضورش از تنشهای روزمره دور شوید. از دیدگاه تخصصیتر روانشناسی، انتخاب شریک عاطفی مناسب به بررسی دقیق عوامل مختلفی از جمله ویژگیهای شخصیتی، نظریههای ارتباطی، نیازهای روانی و سبکهای دلبستگی مرتبط است. در ادامه، برخی از این عوامل را از دیدگاه نظریات روانشناسی بالینی و پژوهشهای روانشناختی بررسی میکنیم:
ویژگیهای شخصیتی شریک عاطفی و نظریه پنج عامل بزرگ
نظریه پنج عامل بزرگ (Big Five Personality Traits) بیان میکند که شخصیت افراد را میتوان در پنج بُعد اصلی: برونگرایی، سازگاری (مقبولیت)، وظیفهشناسی، پایداری هیجانی و تجربهپذیری طبقهبندی کرد. پژوهشها نشان دادهاند که همخوانی در این ویژگیهای شخصیتی میتواند بر رضایت از رابطه تاثیرگذار باشد. برای مثال، افرادی که هر دو سطح بالایی از برونگرایی دارند، ممکن است از فعالیتها و تعاملات اجتماعی بیشتری لذت ببرند، در حالی که دو شریک با وظیفهشناسی بالا بیشتر تمایل به داشتن برنامه و نظم در زندگی خواهند داشت.
نظریه دلبستگی (Attachment Theory)
دلبستگی یکی از عوامل بنیادین در تشکیل و پایداری روابط عاطفی است. بر اساس نظریه دلبستگی که توسط جان بالبی توسعه داده شده و توسط ماری آینزورث ادامه یافت، سبکهای دلبستگی به چهار دسته اصلی تقسیم میشوند: امن، اضطرابی، اجتنابی و ترسو (اضطرابی-اجتنابی). افراد با سبک دلبستگی امن، توانایی بیشتری برای ایجاد و حفظ روابط سالم دارند. در حالی که، افراد با سبک دلبستگی اضطرابی ممکن است نیاز بیشتری به تایید و توجه شریک خود داشته باشند، و افراد با سبک اجتنابی تمایل دارند تا از نزدیکی زیاد اجتناب کنند. پژوهشها نشان میدهند که تطابق و هماهنگی در سبکهای دلبستگی بین شرکای عاطفی، تاثیر مستقیمی بر پایداری و رضایت از رابطه دارد.
نظریه مثلث عشق (Sternberg’s Triangular Theory of Love)
رابرت استرنبرگ، عشق را به عنوان ترکیبی از سه مؤلفهی صمیمیت، شهوت و تعهد تعریف میکند. یک رابطه کامل و ایدهآل شامل تعادل در هر سه مؤلفه است. تعادل یا نبودن هر یک از این مؤلفهها، نوع و کیفیت رابطه را تغییر میدهد. به طور مثال، رابطهای که تنها بر پایهی شهوت است و فاقد تعهد و صمیمیت میباشد، به احتمال زیاد پایداری کمتری خواهد داشت. یافتن شریکی که بتواند در طول زمان این سه مؤلفه را در تعادل نگه دارد، عاملی تعیینکننده در موفقیت رابطه است.
نظریه تعادل اجتماعی و رضایت از رابطه (Social Exchange Theory)
این نظریه توسط جورج هومنس و جان ترایب توسعه یافته و بیان میکند که روابط بر پایهی مقایسه بین هزینهها و مزایا شکل میگیرند. افراد زمانی به رابطهای پایبند میمانند که مزایای آن از هزینهها بیشتر باشد. در این دیدگاه، افراد به دنبال شریکی هستند که بتواند بیشترین بازدهی عاطفی، روانی و اقتصادی را با کمترین هزینه به آنها ارائه دهد. اگر فردی احساس کند که در رابطه به نسبت هزینههایی که انجام میدهد، منافع کمتری به دست میآورد، احتمال پایان دادن به رابطه افزایش مییابد.
نظریه نیازهای روانی اساسی (Basic Psychological Needs Theory)
این نظریه یکی از زیرمجموعههای نظریه خود تعیینگری (Self-Determination Theory) است و به سه نیاز روانی اساسی خودمختاری، شایستگی و پیوند عاطفی اشاره میکند. بر اساس این نظریه، افراد به دنبال روابطی هستند که به آنها اجازه دهد به استقلال، توانایی و ارتباط عاطفی برسند. شریک عاطفی مناسب باید به گونهای باشد که بتواند این سه نیاز را در فرد ارضا کند و با ایجاد محیطی که حس حمایت، درک و احترام را انتقال میدهد، به رشد و تعالی فرد کمک کند.
نظریه تطبیق بینابینی (Interpersonal Complementarity Theory)
این نظریه مطرح میکند که افرادی که در ویژگیهای خاصی متضاد یا مکمل هم هستند، ممکن است ارتباط موفقتری داشته باشند. برای مثال، افراد با ویژگیهای قاطعیت و ابتکار عمل ممکن است با افرادی که حامی و پذیرا هستند، سازگاری بیشتری پیدا کنند. این تطبیق میتواند به ایجاد تعادل در رابطه کمک کند، چرا که هر یک از شرکا نقش مکمل را برای دیگری ایفا میکنند. البته برای موفقیت در این نوع روابط، مهم است که تفاوتها به سطحی نباشند که تعارضات مکرر و اساسی ایجاد کنند.
نیاز به ثبات و اطمینان: نظریه وابستگی عاطفی (Dependency Theory)
در این نظریه که توسط جورج کاتونا مطرح شده، وابستگی عاطفی و نیاز به ثبات در رابطه بررسی میشود. در این دیدگاه، افرادی که در دوران کودکی خود تجربهی امنیت و حمایت کافی نداشتهاند، ممکن است در بزرگسالی به دنبال شریکی باشند که به آنها حس ثبات و اطمینان بدهد. یافتن شریکی که بتواند حس امنیت عاطفی را تامین کند، به ویژه برای افرادی که نیاز به این اطمینان دارند، میتواند تاثیر بسیار مثبتی بر سلامت روان و پایداری رابطه داشته باشد.
نظریه تفکر واقعگرا (Realistic Thinking Theory)
این نظریه تاکید بر درک و پذیرش واقعیتها در رابطه دارد. افرادی که به دنبال شریک عاطفی مناسب هستند، بهتر است بر اساس واقعیتهای موجود تصمیمگیری کنند و از دیدگاههای غیرواقعی و ایدهآلگرایانه پرهیز کنند.
پذیرش نقاط قوت و ضعف شریک عاطفی و تنظیم انتظارات بر اساس واقعیتها، میتواند از بروز ناامیدیها و تعارضات جلوگیری کند و به پایداری رابطه کمک کند. با در نظر گرفتن این نظریات روانشناسی، میتوان درک دقیقتری از ویژگیهای لازم برای انتخاب شریک عاطفی مناسب داشت و روابطی پُربار و پایدارتر ایجاد کرد. این عوامل به پژوهشهای گستردهای در حوزه روانشناسی اجتماعی، بالینی و تکاملی اشاره دارند و به عنوان چارچوبهای علمی برای ارزیابی و بهبود روابط عاطفی به کار میروند.